صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۵: ای دلارام که اندر دل ما آمدهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دلارام که اندر دل ما آمده ای اندر این خانه ندانم ز کجا آمده ای به به ای گنج گرانمایه در این ویرانه جای کس جز تو نباشد چه به جا آمده ای ما کجا دولت وصل تو کجا پندارم راه گم کرده و در خانهٔ ما آمده ای جان نثار رهت ای خسرو خوبان که ز لطف بهر پرسیدن احوال گدا آمده ای چه جفاها که ز هجران تو دیدم صد شکر که کنون بر سرم از راه وفا آمده ای به از این برگ و نوایی نشناسم که ز مهر به سراغ من بی برگ و نوا آمده ای من نه خود در خم چوگان غمت گو شده ام تو به دنبال من بی سر و پا آمده ای گر نخواهی که چو من بوسه زنی بر لب او به لب ای جان من خسته چرا آمده ای گل رخی گر نربوده است قرار از تو صغیر همچو بلبل ز چه در شور و نوا آمده ای صغیر اصفهانی