صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۴۰: دادهام جان رو نما تا روی جانان دیدهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داده ام جان رو نما تا روی جانان دیده ام گرچه دشوار است دیدارش من آسان دیده ام خار میآید گل و سنبل بچشمم از دمی کان رخ گلگون و آن زلف پریشان دیده ام کی شود یارب شب وصل آید و من با حبیب بازگویم آنچه درایام هجران دیده ام دل ز زلفش برنمیگیرم من ای زاهد برو گر تو آنرا کفر دیدستی من ایمان دیده ام هر کسی دیده است در کاری صلاح خویشتن من صلاح خویش را در عشق جانان دیده ام سخت و سستی چون دل و عهدش ندارم در نظر منکه سخت و سست عالمرا فراوان دیده ام ز آه و افغان دم مبند ایدل که من در کار خود هر گشایش دیده ام از آه و افغان دیده ام خضر از آب بقا هرگز ندیده است آنچه را من ز خاک درگه شاه خراسان دیده ام چون صغیر از درگهش هرگز نخواهم روی تافت زانکه این درگاه را من قبله جان دیده ام صغیر اصفهانی