صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۴: بتو حیران شدن از چشم تر آموختهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بتو حیران شدن از چشم تر آموخته ام روش مردم صاحب نظر آموخته ام زان زمانم که پدر برده بمکتب تا حال الف قد تو زیبا پسر آموخته ام غیر عشق تو بعالم چو ندیدم هنری جهدها کرده ام و این هنر آموخته ام گرد هم باغ جنان را بیکی گندم خال مکنم عیب که کار پدر آموخته ام گشته ام بیخبر از خویش و در این بیخبری چه خبرها که من بی خبر ام وخته ام تو نیاموز به من سوختن ای پروانه هر چه باشد ز تو من بیشتر آموخته ام خویش را ساخته ام محترم از زردی رخ این طریقی است که آنرا ز زر آموخته ام سفری کرده ام از عالم هستی چو صغیر هر چه آموخته ام زین سفر ام آموخته ام صغیر اصفهانی