صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۰: برافکن پرده تا خورشید تابان از سما افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برافکن پرده تا خورشید تابان از سما افتد خرامان شو دمی تا سرو در بستان ز پا افتد صبا بر هم مزن چین سر زلفش که میترسم ختن ویران شود آشوب در شهر ختا افتد شنیدم آن پری از شهر خود عزم سفر دارد چه خوشباشد گذار محملش در شهر ما افتد دلم تا دید آن چاه ز نخدان و خم گیسو چو یوسف گه بچاه و گه بزندان بلا افتد نسازم قبله تا از طاق محراب دو ابرویش نماز من کجا مقبول درگاه خدا افتد سیه شد روزگارم چون خطش از حسرت خالش که باید جای هندو بر لب آب بقا افتد صغیر از بهر دیدارش نشیند بر سر راهش بود کانشاه خوبان را نظر سوی گدا افتد صغیر اصفهانی