صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۶: دلم ز دست تو خون گشت و حجت هم این است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم ز دست تو خون گشت و حجت هم این است که هر چه اشک فشانم ز دیده خونین است بغیر شهد چشانی بدوست خون جگر بحیرتم که تو را ای صنم چه آئین است همیشه وصف لبان تو بر زبان دارم که نقل مجلس فرهاد نقل شیرین است دلم بدام سر زلف پر خمت ماند بصعوهٔی که گرفتار چنگ شاهین است شکسته رونق بازار قند را به جهان حلاوتی که ترا در دهان شیرین است طمع مدار ز من دین و دل دگر زاهد که کفر زلف بتان رهزن دل و دین است اگر بآتش حسرت بسوخت جان صغیر کند چه چاره که تقدیرش از ازل این است صغیر اصفهانی