صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۱: من و خاک سر آنکوی که دلدار آنجاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من و خاک سر آنکوی که دلدار آنجاست راحت جان و تن آرام دل زار آنجاست با رخ یار مرا حاجت گلشن نبود هر کجا یار بود گلشن و گلزار آنجاست گر کنم خاک در میکده را کحل بصر نکنم عیب که نقش قدم یار آنجاست روز و شب حلقه صفت بر در آن عیسی دم چون ننالم که دوای دل بیمار آنجاست گر گشایش طلبی جو ز در پیر مغان کانکه لطفش بگشاید گره از کار آنجاست همچو خورشید که نورش همه جا جلوه گر است هر کجا میروم آن دلبر عیار آنجاست یوسفا حسن تو را مردم کنعان نخرند جانب مصر روان شو که خریدار آنجاست نیست از کعبهٔ گل ره بمقام مقصود رهرو کعبهٔ دل باش که دلدار آنجاست داشت اندیشه صغیر از صف حشر و خردش گفت تشویش مکن حیدر کرار آنجاست صغیر اصفهانی