صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴: در روی این زمین که تویی صد هزارها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در روی این زمین که تویی صد هزارها پیش از تو بوده اند بشهر و دیارها بر پیکر سپید و سیاه بشر بسی این مهر و ماه تافته لیل و نهارها بس سیم تن مقیم سراهای زرنگار کامروز خفته اند به خاک مزارها بس کاخ منهدم شده بینی ز خون دل اجزای آن پر است ز نقش و نگارها گل سرزند برنگ رخ گلرخان ز گل رخ زیر گل نهفته ز بس گلعذارها از سروهای ناز مثال سهی قدان گویی زمانه ساخته در جویبارها بس بزم عیش گشت سیه پوش و مطربان دادند جای خود همه بر سوگوارها بس میگسار و ساقی مهوش که هیچ نیست حرفی ز ساقی و اثر از میگسارها یا للعجب که در طلب دو گز کفن باشد همیشه بین بشرگیر و دارها دانند فانی است جهان و برای آن بر پا همی کنند صف کار زارها بس شهریار قادر و سلطان مقتدر رفتند و رفت از کفشان اقتدارها بس کاردان که در عوض پیشرفت کار خود مضمحل شدند در انجام کارها بس شیرگیرها که ز هم شیرشان درید صیادها شدند شکار شکارها شو راستکار و در دو جهان باش رستگار گشتند رستگار چنین رستگارها کن صرف خدمت دگران روزگار خویش با نام نیک زنده بمان روزگارها غافل مشو صغیر ز درها که سفته اند از بهر هوشیاری ما هوشیارها صغیر اصفهانی