صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴: زین سر و نشان یافتم آن سر و نشان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زین سر و نشان یافتم آن سر و نشان را آن سر و نشان نازم و این سرونشان را زلفش بر بود از من و خلقی دل و دانم نستانم از او چون دگران من دگر آن را چشم و مژه و ابروی او یا دو کمان دار بر قصد هم آورده به کف تیروکمان را رفتیم پی گندم خالش من و آدم او داد مکان از کف و من کون و مکان را بر خلق جهان تنگ شکر جای کند تنگ آرد به شکر خنده چو آن تنگ دهان را در آتش رخ دانیش آن خط سیه چیست دودیست که بنموده سیه روز جهان را نتوان سر موئی به میان فرق نهادن با موی بسنجی اگر آن موی میان را برخاسته ام از سر جان بر سر آنم تا سازمش ایثار به مقدم سر و جان را آری نشود گر سر من خاک ره دوست بر دوش کشم بهر چه این بار گرانرا بین پایهٔ نازش چه بلند است که بر خاک نادیده کسی سایهٔ آن سر و روانرا عیبی به وجودش نتوان یافت صغیرا جز این که وفا نیست مر آن روح روان را صغیر اصفهانی