میرزا حبیب خراسانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۲: در کوی دوست با غم و باشیون آمدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در کوی دوست با غم و باشیون آمدیم بی مرحبا بدادن جان و تن آمدیم عشاق جمله گر تن بی پیرهن شدند ما را ببین که پیرهن بی تن آمدیم ای کدخدای ده نظزی کن بر این گدا کاخر نه بهر خوشه بر خرمن آمدیم ما را نه حسرت است بگلچین نه باغبان ما خود زبهر دیدن این گلشن آمدیم گفتند میکشد همه کس را، بدین امید تیغ و کفن ابر کف و بر گردن آمدیم گفتم ز دیده چون بدلم راه کرده ای؟ گفتا چه خور بخانه از این روزن آمدیم نبود عجب اگر بسر کوی دوست ما با پای خویشتن ز پی کشتن آمدیم دیدیم دوست دشمن جانیست با حبیب ما هم بدین خیال بر دشمن آمدیم میرزا حبیب خراسانی