میرزا حبیب خراسانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۰: گفته بودی کز پریشانی شدم چون موی خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفته بودی کز پریشانی شدم چون موی خویش گشتم از آشفتگی چون طره جادوی خویش تا چه سودا بر سرت افتاده از آن شوریده زلف یا چو ما مفتون شدی بر نرگس هندوی خویش تا رود اندوهت از خاطر، بنه آئینه ئی در نظر تا بنگری در روی خویش و موی خویش گر بود صد کاروان اندوهت اندر جان و دل بار بندد، چون به بینی در رخ دلجوی خویش خیل غم چون یافت در کوی تو ره جانا مگر رفته از بازوی حسنت قوت و نیروی خویش بر صف اندیشه با صف بسته مژگان حمله کن در سپاه غم بنه شمشیر از ابروی خویش غمگسار عالمی غمرا چرا دادی تو راه ای مه مشکین سلب، در حلقه گیسوی خویش میرزا حبیب خراسانی