میرزا حبیب خراسانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۷: این پایه که عقل و هنرش نام نهادند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این پایه که عقل و هنرش نام نهادند سرمایه فتح و ظفرش نام نهادند دیدم هم بیدانشی و بی خبری بود از شعبده علم و خبرش نام نهادند خود بینی و کبر و حسد و عجب و ریا بود دانشوری و فضل و فرش نام نهادند صد بند و گره از غم دل بر سر و بردوش در هم زده تاج و کمرش نام نهادند بر خاک فتاد از مه و از مهر فروغی این بیخردان سیم و زرش نام نهادند خون شد دل خورشید ز بی برگی این خاک از عشوه عقیق و گهرش نام نهادند راز دل افلاک بیک مشت گل و خاک بنهفته بصورت بشرش نام نهادند گه یوسف و یعقوب گهی شیث و گه ایوب گه نوح و گهی بوالبشرش نام نهادند گه خواجه لولاک گهی خسرو افلاک گه باب شبیر و شبرش نام نهادند خواندند گهی خواجه هر منعم و درویش گه خالق هر خیر و شرش نام نهادند القصه که از تابش رخسار علی بود یک جلوه که شمس و قمرش نام نهادند در خاک نهان ریشه و بر چرخ عیان شاخ گاهی شجر و گه ثمرش نام نهادند زاده زدمش آدم و او زاده ز آدم گاهی پدر و گه پسرش نام نهادند از زلف و رخ او بدل چرخ خیالی تابید که شام و سحرش نام نهادند میرزا حبیب خراسانی