میرزا حبیب خراسانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۷: خوشا دردی که درمانی ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوشا دردی که درمانی ندارد سری کز عشق سامانی ندارد ندارد ذوق جان و لذت عمر اگر دل مهر جانانی ندارد دل بی مهر جانان هر که راهست دلی دارد ولی جانی ندارد چه حاصل دارد از باغ وجود، ار بکف سیب زنخدانی ندارد زهی نادان که با صد گونه الوان بخوان اندر نمکدانی ندارد بهر کشور قدم زد موکب عشق امیر عقل فرمانی ندارد چه ترسانی ز دیوان حسابم برو دیوانه دیوانی ندارد چسان مجموع گردد خاطر آنراک سر زلف پریشانی ندارد بغیر از آه سرد و چهره زرد حدیث عشق برهانی ندارد خوش آن عاشق که با زلف و رخ دوست حدیث از کفر و ایمانی ندارد اگر عشقی نباشد، عیب حسن است خراب آن ده که دهقانی ندارد بهشت از صحبت خوبان بود دل خیال حور و غلمانی ندارد و گر بی صحبت خوبان بهشتی است بمعنی روح و ریحانی ندارد میرزا حبیب خراسانی