جامی هروی
سبحةالابرار
بخش ۸۶ - حکایت کعبه روی که به سبب راستی از کید ناراستی برست و آن ناراست به برکت راستی وی به راستان پیوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رهروی کعبه تمنا می داشت لیکنش مادر ازان وا می داشت کعبه اش بود بلی مادر او طوف می کرد به گرد سر او نیک زن رخت چو زین خانه ببست ثمن خانه اش آورد به دست زان ثمن کرد چو آمد به شمار جیب را مخزن پنجه دینار شد عصا در کف و نعلین به پای در ره کعبه بیابان پیمای چون ز ره مرحله ای چند برید ناگهش راهزی پیش رسید گفت ای شیخ چه داری در جیب جیب پر زر بود از صوفی عیب بود چون راسترو و راست سرشت شیوه راستی از دست نهشت گفت در جیب پی توشه راه نیست دینار زرم جز پنجاه راهزن گفت برون آور هان هر چه داری به تنگ جیب نهان بستد آن را و یکایک بشمرد بوسه ها داد و بدو باز سپرد گفت کافتاد ازین راستیم در کم و کاست کم و کاستیم صدقت از کذب رهانید مرا پایه بر چرخ رسانید مرا ناوک صدق توام صید تو ساخت آهوی دام و سگ قید تو ساخت پس به الحاح و نیازی غالب ساخت بر مرکب خویشش راکب که به این راحله ره را کن طی که منت می رسم اینک از پی سال دیگر به جهان دست فشاند در پی او به حرم راحله راند هر دو بودند به هم پیر و مرید تا اجل رشته صحبت ببرید جامی هروی