بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۳۹۲: ای دل چنین بازی مکن با طره طرار او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دل چنین بازی مکن با طره طرار او ماری است پیچان طره اش اندیشه کن از مار او عنبر فراوان گشته است از زلف عنبر ریز وی شکر چه ارزان گشته است از لعل شکر بار او گفتم دهی بوسی به من گفتا دهم ندهم به مفت آسوده دل گردیده ام ز اقرار واز انکار او از راست و ز چپ زلف او بردوش زناری کند ترسم مرا ترسا کند آن زلف چون زنار او از نرگس بیمار او بیماری از صحت به است ای دل توهم بیمار شو چون نرگس بیمار او در کوچه دلبر دلا هر گه گذارت اوفتد آهسته روکز هر طرف سر بشکند دیوار او آمد بلنداقبال من چون گل شکفت احوال من آورد باد صبحدم چون بوئی از گلزار او بلند اقبال