بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۳۴۵: توصاحب کرمی ما گدای کوی توایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
توصاحب کرمی ما گدای کوی توایم تمام تشنه یک قطره ز آب جوی توایم نمی شود دل ما خالی ازخیال رخت همی به روز وشب از بس درآرزوی توایم ز دیده غائب واندر دلی چنان حاضر که روبه هر طرف آریم رو به سوی توایم نشسته ای به بر ما چو جان ودل شب وروز ز غفلت است که دایم به جستجوی توایم تو آفتاب درخشنده ای وما حربا به هرکجا که کنی روی ربروی توایم مران زگفته بدگو ز آستان ما را چرا که عاشق رخساره نکوی توایم همه شکسته دلیم وهمه پریشان حال ز عشق روی تو آشفته تر ز موی توایم گرت به بازی چوگان وگوهراس افتد بگیر چوگان از زلف خود که گوی توایم دگر به باده چه حاجت که چون بلنداقبال مدام سر خوش وبیخود ز گفتگوی توایم بلند اقبال