بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۶: ساقیا خیز وده از باده به من جامی چند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقیا خیز وده از باده به من جامی چند کن مرا هست وز خود بی خبر ایامی چند زاهدان منع من از عشق رخ دوست کنند من دل سوخته در آتشم ازخامی چند به من دلشده ای پادشه کشورحسن بده از لعل شکر بار خود انعامی چند دلم از ریدن چشم ولبت آرام گرفت همچواطفال که از شکر وبادامی چنند مرحمت کن لب شیرین به تبسم بگشای سخنی گوهمه گر هست به دشنامی چند مرغ دل رفت پی دانه خال لب تو ناگه افتاد ز گیسوی تودر دامی چند می توان گفت نکوبخت و بلنداقبال است در ره عشق هر آنکس که زند گامی چند بلند اقبال