نورعلی شاه
بخش اول
شمارهٔ ۲۳۱: برخیز و بیا ساقی بگشا در میخانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برخیز و بیا ساقی بگشا در میخانه بنشین و بدور افکن آنساغر مستانه تا یکسر مو باقیست از هستی تن مارا زنهار مکن تأخیر در گردش پیمانه از ذوق مدام ما زاهد چه خبر دارد ما جام بگردانیم آن سبحه صد دانه دیدیم رخ ساقی خوردیم می باقی گشتیم بجان محرم با حضرت جانانه هر جا که فروزان شد از حسن رخت شمعی عشق آمد و زد آتش در خرمن پروانه ای زن صفت از عشقش تا چند سخنگوئی آنراه نگردد طی بی همت مردانه گر خویش گدای شهر صد فضل و هنر دارد هرگز ندهندش جا در مجلس شاهانه ای تازه جوان از جان بشنو سخن پیران هر چند بگوش تو آید همه افسانه چون نور علی تا خود از خود نشوی بیخود هرگز نکنی معلوم راز می و میخانه نورعلی شاه