نورعلی شاه
بخش اول
شمارهٔ ۱۳۵: زانروز که تا ماه رخش در نظر آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زانروز که تا ماه رخش در نظر آمد کام دلم از رهگذر دیده برآمد خورشید جمالش چو زد از مشرق جان سر شد صبح وصال و شب هجران بسر آمد ای بیخبر از ما خبر از عشق چه پرسی آنرا که خبر شد ز خبر بیخبر آمد میخواست کند جلوه در آئینه ذرات گه مهر فروزان شد و گاهی قمر آمد گه طالب گوهر شد و در بحر فرو رفت گه بحر و گهی موج و صدف گه گهر آمد مجنون خود و لیلی خود گشت که ناگاه هر دم بلباس دگری جلوه گر آمد گه موسی فرعون کش و گه ید بیضا گه طور و گهی بارقه و گه شجر آمد گه سیدو گه سرور گه تاج و گهی تخت که نور علی آن شه زرین کمر آمد نورعلی شاه