رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۴: مرا محروم از آن آستان کردی نکو کردی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا محروم از آن آستان کردی نکو کردی رقیبان را دران کو پاسبان کردی نکو کردی مرا راندی ز محفل غیر را دادی بمحفل جا مرا غمگین و او را شادمان کردی نکو کردی ز لطف اغیار را از جور ما را تا توانستی توانا ساختی و ناتوان کردی نکو کردی بزندان فراق خویش و در گلزار وصل خود مرا و غیر را پیر و جوان کردی نکو کردی مرا دادی نوید وصل او را نیز از وصلت مرا ناکام و او را کامران کردی نکو کردی ز پیش چشمم ای سرو روان رفتی و از حسرت ز چشم خونفشانم خون روان کردی نکو کردی بحرف مدعی با من جفا کردی و بد گفتی چنین گفتی نکو گفتی چنان کردی نکو کردی نکو کردی که هم کردی جفا و هم وفا اما جفا با من وفا با دیگران کردی نکو کردی شدی یار رقیبان و رفیق بیدل و دین را رفیق ناله و یار فغان کردی نکو کردی رفیق اصفهانی