رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۱: بیندیش ای پسر از آفت چشم بداندیشان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیندیش ای پسر از آفت چشم بداندیشان بپوشان روی خوب خویش از چشم بد ایشان به حال زار من گاهی نگاهی باز خوش باشد که خوش باشد نگاهی گاهی از شاهان به درویشان وفا ورزیدم و آن را هنر پنداشتم عمری ندانستم هنر عیب است در کیش جفا کیشان نرنجم گر به جای من بد اندیشد بداندیشی که جز اندیشه ی بد نیست آیین بداندیشان منه ای همنشین بر زخم من مرهم که از مرهم شود ناسورتر ریش دل مجروح دلریشان ز جور یار و صبر خویش حیرانم چه حالست این که گردد کم ز کم هر روز این و بیش از پیش آن تو بر رغم رفیق از زانکه با بیگانگان خویشی روا باشد که او بهر تو شد بیگانه از خویشان رفیق اصفهانی