رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۱: شب تا به روز بر سر کویت فغان کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب تا به روز بر سر کویت فغان کنم شاید که از فغان دل تو مهربان کنم شد داستان غمم به جهان وز شرار عشق از آنکه داستان به جهانم نهان کنم یک مشت استخوانم و شادم مگر شبی زین استخوان سگان ترا میهمان کنم گریم به یاد سرو قد گلعذار خویش چون در چمن نظاره ی سرو چمان کنم سوز دلم به پیش تو روشن نمی شود خود را اگر چه شمع سراپا زبان کنم گفتم ز حد گذشت جفایت به خنده گفت بگذار تا ترا به وفا امتحان کنم از خانقاه و مدرسه دل وانمی شود چندی رفیق جای به کوی مغان کنم رفیق اصفهانی