رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۳: امروز بی تو خاک چنین گر به سر کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امروز بی تو خاک چنین گر به سر کنم روز جزا عجب که سر از خاک بر کنم گویند چاره کن [به] سفر عشق یار را یارم نمی کند چو سفر چون سفر کنم تا کی کنم بدامن گلچین نظاره گل کنج قفس کجاست که سر زیر پر کنم تا کی به حسرتش نگرم با رقیب و باز از گریه منع دیده ی حسرت نگر کنم تا کی ز خوان نعمت الوان روزگار با لخت دل قناعت [و] خون جگر کنم یک روز بر سرم زرهی تا گذر کنی هر روز جای بر سر هر رهگذر کنم بسیار تندخوست نکوروی من ولی رویش نمی هلد که ز خویش گذر کنم از حال من تو فارغ و من در خیال تو روزی به شب رسانم و شامی سحر کنم گریند اهل حشر به من پیش دادگر چون گریه از جفای تو بیدادگر کنم پیشت خوش آنکه گریم و گویی به خنده تو کم کن رفیق گریه و، من بیشتر کنم رفیق اصفهانی