رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۲: شوخی که آشنا بکسی غیر ما نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوخی که آشنا بکسی غیر ما نبود بیگانه شد چنانکه مگر آشنا نبود بودم بسان سایه اش آن روز در قفا کان روز غیر سایه کسش در قفا نبود هرجا که بیندم نکند لحظه ای قرار بی من قرارش آن که دمی هیچ جا نبود شد بی وفا به طالع من ورنه یار من تا یار غیر بود چنین بی وفا نبود جز درد من که هیچ طبیبش دوا نداشت درد دگر نبود که او را دوا نبود بیماری فراق نسنجید و درد رشک ایوب در بلا که منم مبتلا نبود رفت از درش رفیق ز بیداد غیر و یار در کوی من نگفت کسی بود یا نبود رفیق اصفهانی