رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۱: به عالم شادمان رندی زید کز هر غمی خندد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به عالم شادمان رندی زید کز هر غمی خندد به او گر عالمی گریند او بر عالمی خندد خوشا رندی که بر نیک و بد عالم همی خندد به او گر عالمی خندند او بر عالمی خندد خوش آن بیدل که یارش گر زند زخم ار نهد مرهم نه هرگز گرید از زخمی و نه از مرهمی خندد برای خنده ی غیرم کند گریان روا باشد (؟) که از جور تو گرید محرمی نامحرمی خندد به نوعی از غمم شاد است یار من که پیش او چو نالم از غمی نالد (؟) چو گریم از غمی خندد شود گر از غمم غمگین و شاد از شادیم از چه چو می گریم نمی گرید چو می خندم نمی خندد نخندد غنچه جز فصل بهاران و لب آن گل بود آن غنچه ی خندان که در هر موسمی خندد ز سودای پری رویی رفیق آشفته شد گویا که چون دیوانگان دایم همی گرید، همی خندد رفیق اصفهانی