رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۷: منم که مهرهٔ بخت مرا گشادی نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم که مهرهٔ بخت مرا گشادی نیست به نامرادی من هیچ نامرادی نیست من آن ز شهر خود آواره ام که افتاده در آن دیار که بیداد هست [ و] دادی نیست نسیم وصل طلب می کنم در آن وادی که جز سموم جهانسوز هجر، بادی نیست دل من و دل یارند متحد چه غمست اگر میان من و یار اتحادی نیست مرا، ز جور تو دائم دل غمینی هست دمی ز لطف توام لیک جان شادی نیست به وعده ام مفریب ای دروغ وعده، که هیچ به وعده های دروغ تو اعتمادی نیست مرا ز اندک و بسیار آنچه هست به عشق به غیر صبر کمی و غم زیادی نیست گر احتراز ز چشم بدت بود جانا به از دعای منت هیچ ان یکادی نیست رفیق معتقد کیش می پرستانم مرا به مذهب زهاد اعتقادی نیست رفیق اصفهانی