رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰: ای دلبری کز دلبران همتا نمیبینم تو را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دلبری کز دلبران همتا نمی بینم تو را از من نمی گیرد کران غم تا نمی بینم تو را از بس که وقت دیدنت از شوق بی خود می شوم می بینمت وز بی خودی گویا نمی بینم تو را گر از غم نادیدنت امشب نمی میرم یقین از غصه می میرم اگر، فردا نمی بینم تو را بیهوده بودم مدتی در آرزوی دیدنت پنداشتم می بینمت اما نمی بینم تو را خواهم ترا تنها گهی تا شرح تنهایی به تو گویم ولیکن هیچ گه تنها نمی بینم تو را در کعبه و در بتکده می جویمت ای بت، ولی اینجا نمی یابم تو را آنجا نمی بینم تو را ای سرو پیش قد او، ای گل به پیش عارضش رعنا نمی دانم تو را زیبا نمی بینم تو را ای آنکه نقد دین و دل در کار خوبان می کنی غیر از زیان سودی ازین سودا نمی بینم تو را تو خود رفیق اینجا عبث خود را مقید کرده ای بندی به کوی گل رخان بر پا نمی بینم تو را رفیق اصفهانی