فصیحی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۳: کی مسیحا داشت در بار آنچه ما میخواستیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کی مسیحا داشت در بار آنچه ما می خواستیم عافیت بودش متاع و ما بلا می خواستیم اشک ریزان تا در دارالشفا رفتیم دوش نی دوای درد درد بی دوا می خواستیم برد موسی بهر آمین گفتنم همره به طور او دعا می کرد و ما عذر دعا می خواستیم شد عبیر از بوی گل خاکستر بلبل ولی ما غلط کردیم و این عطر از صبا می خواستیم گوش آوردیم و همچون گل تهی بردیم حیف زین گلستان ناله ای چند آشنا می خواستیم کفر و دین مقصد نبود از خدمت دیر و حرم مشت خاکی داشتیم و کیمیا می خواستیم کوشش بیهوده ما آبروی سعی ریخت سر نبود و سایه بال هما می خواستیم خامکاریهای ما گم داشت بر ما راه را کاندرین دشت پر آتش نقش پا می خواستیم همت چشم فصیحی بین که امشب می فشاند چشمه چشمه آفتاب و ما سها می خواستیم فصیحی هروی