فصیحی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۰: دوش از تب پیکرم چون شعله آتش بال بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش از تب پیکرم چون شعله آتش بال بود بر لب خاموشیم مهر ادب تبخال بود رنج و راحت در مزاج درد و درمان می گداخت سونش الماس و ریش دل به یک منوال بود شعله زد شوق و در گوش شهیدان پنیه سوخت بر لب حیرت خموشی موج قیل و قال بود دوست از دشمن نداند کفر و ایمان پوش حسن فتنه هم از بوی این سنبل پریشان حال بود زود بالد تیره روزی در گلستان وفا ورنه این بخت سیه در روز اول خال بود پرگشودن بار نومیدی ز گلشن بستن ست نوحه ماتم برین مرغان صدای بال بود چشم گفتاری درین گلزار از دل داشتم چون شکفت این غنچه زیر لب زبان لال بود من ندانم آتش و گل این قدر دانم که دوش جیب و دامانم درین گلزار مالامال بود از نیاز فصیحی سوخت استغنای ناز هر نگاه شوق را صد جلوه در دنبال بود فصیحی هروی