فصیحی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۹۱: رفتند همدمان و مرا دل فگار ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفتند همدمان و مرا دل فگار ماند خون جگر ز صحبتشان یادگار ماند دل مضطرب ز روزن چشمم برون دوید اما ز ناتوانی هم در کنار ماند از دشمنم چه شکوه که این زخم دوست زد بیگانه را چه جرم که این داغ یار ماند نی نی ز یار و دوست شکایت نه درخورست کاین داغ روزگار سیه روزگار ماند هر جا بود دو چشمه خون تربت من ست کاینم به جای لوح نشان مزار ماند پا تا سرم چو زلف بتان بیقرار شد الا غم فراق که بر یک قرار ماند جانم تمام سوخت فصیحی غم فراق وز روی مرگ تا ابدم شرمسار ماند فصیحی هروی