طغرای مشهدی
بیت ها بر گزیده از غزل ها
شمارهٔ ۶۰۸: جان من رفتی، چه سان خواهم ز هجران زیستن - چون مسافر گشت جان، یک لحظه نتوان زیستن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان من رفتی، چه سان خواهم ز هجران زیستن چون مسافر گشت جان، یک لحظه نتوان زیستن در(سه) فصل عمر باید سر به جیب غم کشید تا توانی همچو گل یک فصل خندان زیستن همزبان ناموافق، کم ز عزرائیل نیست مرگ دانایان بود با جمع نادان زیستن جام را از کف مده، گر زندگی داری هوس بی قدح، یک دم درین غمخانه نتوان زیستن تا نماید چون وطن، اقلیم عقبی دلنشین در جهان پیوسته باید چون غریبان زیستن با خرد گفتم که مشکلتر ز مردن چیست، گفت صحبت جمعی که نتوان همچو ایشان زیستن طغرای مشهدی