طغرای مشهدی
بیت ها بر گزیده از غزل ها
شمارهٔ ۴۹۴: چو مینا گرچه آیین قدح نوشی نمی دانم - لبالب گر شوم از باده، بیهوشی نمی دانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو مینا گرچه آیین قدح نوشی نمی دانم لبالب گر شوم از باده، بیهوشی نمی دانم مده خیاط دوران، گو قبای اطلسم چون گل که من آیینه ام، غیر از نمدپوشی نمی دانم اگر سرو سهی باشم، ز ناشایستگی خود را به آن شمشاد قامت، باب همدوشی نمی دانم ز بس در دل نشسته نقش باغستان رخسارش ز خاکم گر دمد نسیان، فراموشی نمی دانم چو آن خاری که با گل می گذارد سر به یک بالین به او همخوابه ام، لیکن هم آغوشی نمی دانم به رنگ نرگسش از مستی ام صد شور و شر خیزد به این مستی، چو وابینی، قدح نوشی نمی دانم به تقلید مکرر گفتگویی چند، چون طوطی تلاش افروز نطقم، قدر خاموشی نمی دانم درین میخانه گر صد جا مقام دلنشین باشد مقامی بهتر از آن سوی مدهوشی نمی دانم چو مروارید بردم سر به گوش آن صنم، طغرا ولی از بی زبانی، طرز سرگوشی نمی دانم طغرای مشهدی