کوهی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۳: نیست جز ذات خدا پیدا و پنهان هیچکس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست جز ذات خدا پیدا و پنهان هیچکس حق شناسان دو عالمرا همه یکحرف بس همچو نی بنواخت جانرا صبح یار لب شکر از لب جان بخش نائی می زند جانها نفس آمد از امکان و واجب کاروان سالار غیب ناله اشیا بود در کاروان بانگ جرس دوش در شهر دل ما دزد رو آورده بود دیدم آن شه را که هم خود زد بود و هم عسس گفتمش دزدی چرا ای پادشاه انس و جان گفت گوهر را ز چشم غیب میپوشم نه خس با دوزخ شهمات خواهم کردنش در عرصه گاه کز دو زلف خویش طرحش داده پیل و فرس شش جهة غرق است در دریای وحدت خشک لب قطره ها را در محیط عشق نبود پیش و پس فاذکر و نی گفت اول یاد کرد آخر ز ما بیش از این ما را از آن حضرت نباشد ملتمس کوهیا بر چرخ چارم رفت چون عیسی بدم دل که بگذشت از خیال شهوت و حرص و هوس کوهی