سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۵۵۵: به خواب آمد مرا لیلی وشی چون سرو موزونی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به خواب آمد مرا لیلی وشی چون سرو موزونی شدم بیدار هر مو بر سرم شد بید مجنونی می گل پیرهن را با توجه شیر می سازم ز قرص ماهتاب آورده ام بر دست صابونی کجا می می کشیدی ای مه عاشق نواز من که می آمد به گوشم تا سحر آواز قانونی ز سودایت من دیوانه در هر خانه می رفتم به چشمم می درآمد صورت لیلی و مجنونی نمی بینند مهر و ماه و زهره روی آزادی مقید کرده اند امروز هر یک را به گردونی گدا از مجلس دریا دلان لب خشک می آید به چشم او شده هر قطره آبی چشمه خونی به کف تسبیح زاهد عقده همیان زر باشد بود مسواک او بر سر کلید گنج قارونی ز احوال خراب سیدای خود چه می پرسی بود فرهاد در کوهی و مجنونی به هامونی سیدای نَسَفی