سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۵۲۱: برده در پیری دل از دستم جوان تازه یی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برده در پیری دل از دستم جوان تازه ای بنده خود را خدا دادست جان تازه ای ابرو و مژگان شوخش کار یکدیگر کنند ترکش او را بود تیر و کمان تازه ای قمریان را طوف گردن فوطه زاری شده آمده در بوستان سرو روان تازه ای می نویسم هرشب از هجران او طومارها می کنم هر روز انشا داستان تازه ای با تو نو دل داده ام زینهار آرامم مده می شود خوشدل کریم از میهمان تازه ای از نی کلکم شکر ریزد به توصیف لبت طوطیی این بوستان دارد زبان تازه ای از لب من عمرها شد می چکد آب حیات تا گرفته بوسه ام کام از دهان تازه ای چون نسیم امروز بیرون کرده از کنج قفس بلبل ما را هوای آشیان تازه ای بر سر دست تماشا جای داده سیدا آمده این شاخ گل از بوستان تازه ای سیدای نَسَفی