سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۴۸۰: شوخ نقاشی که رنگم می کند تسخیر او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوخ نقاشی که رنگم می کند تسخیر او بوی خون بلبل آید از گل تصویر او شوخ نقاشی که خون می ریزد از تحریر او می پرد رنگ از رخم از دیدن تصویر او در بیابانی که من طرح شکار افگنده ام از سواد سایه اش رم می کند نخچیر او کوهکن را کرد عشق آشکار آخر هلاک عاقبت دریای خون گردید جوی شیر او سر بریدن خامه را راه سخن واکردن است عرضحال خویش گویم در ته شمشیر او در تلاش زلف او خوبان به هم پیچیده اند حلقه گوش پریرویان بود زنجیر او سیدا از بس که دارم اشتیاق ناوکش سبز میگردد به مغز استخوانم تیر او سیدای نَسَفی