سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۴۱۲: در چمن از گریه آبی بر رخ گل می زنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در چمن از گریه آبی بر رخ گل می زنم آتشی در غنچه منقار بلبل می زنم از تعلق دست می شویم چو ابر نوبهار می شوم دیوانه و پا بر سر پل می زنم مرده پروانه را تا دیده ام بر پای شمع خویش را در آب و آتش بی تأمل می زنم از تردد پا به دامن می کشم محراب وار پنجه ای در پنجه اهل توکل می زنم حاجت دربان نباشد خانه زنجیر را دور اگر اینست خود را بر تسلسل می زنم من چه کردم تیره بختان را سرآمد گشته ام بهر عرض حال خود زانو به کاکل می زنم از پریشانی به گلشن دست بر سر می نهم خلق پندارند بر دستار سنبل می زنم سیدا دندان بدگو را خموشی بشکند بر دهان خصم خود سنگ تغافل می زنم سیدای نَسَفی