سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۳۷۳: ز شهر از دست تو امروز ای گل پیرهن رفتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز شهر از دست تو امروز ای گل پیرهن رفتم به خود پیچیده همچون گردباد از خویشتن رفتم به یاد چشمت امشب خواب دیدم آهوی مشکین تصور کرده زلفت را به صحرای ختن رفتم مرا کی می توانند از زبانها جمع کرد اکنون من آن راز نهان بودم که بیرون از دهن رفتم سرانگشتم ز دندان ندامت شعله افشان شد سزای آنکه همچون شمع در هر انجمن رفتم ز بوی گل شنیدم تا حدیث بی وفایی را چو طفل غنچه پیش از مرگ در فکر کفن رفتم به خود افغان کنان می گفت در کنج قفس بلبل فراموش آنقدر گشتم که از یاد چمن رفتم به ملک خود ندیدم سیدا روی طرب هرگز ز دست آرزوهای خود آخر از وطن رفتم سیدای نَسَفی