سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۳۵۷: دارم ز دست داغ دل سامانیان در بغل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دارم ز دست داغ دل سامانیان در بغل دریای خون در آستین گرداب عمان در بغل عمریست تیرش را به دل از غیر پنهان کرده ام ترسم که آخر گل کند چون غنچه پیکان در بغل از فکر روی و زلف او دارد دل من روز و شب شمع شبستان در نظر جزو گلستان در بغل او همچو گل دارد نظر بر کیسه پر سیم و زر ایستاده من در خدمتش چون غنچه سامان در بغل در جستجویش کرده ام آماده اسباب سفر از اشک آبم در گلو وز داغ دل نان در بغل ای از جمالت زلف را چون مار هر سو گنجها وی از خطت هر مور را ملک سلیمان در بغل بردند از فکر لبت سر در گریبان غنچه ها دارند گلها از غمت زخم نمایان در بغل دل پاره پاره می روم تا درسگاهش سیدا دارم به یاد زلف او جزو پریشان در بغل سیدای نَسَفی