سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۳۰۱: آمد خزان نسیم گل و یاسمن نماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آمد خزان نسیم گل و یاسمن نماند باد بهار رفت و هوای چمن نماند تاراج کرد باد خزان اهل باغ را در غنچه رنگ و در بر گل پیرهن نماند بیرون شدم ز بیضه و گشتم اسیر غم آسایشی که بود مرا در وطن نماند صد ره به یار نامه نوشتم نکرد گوش اکنون به نامبر چه نویسم سخن نماند بگداختم ز گرمی خویش و به دیگران مهری که بود در دل از آن سیمتن نماند فرهاد همچو لاله برآمد ز کوهسار داغ غمت شهید تو را در کفن نماند بستند قمریان ز چمن بار سیدا در شاخسار سرو به غیر از زغن نماند سیدای نَسَفی