سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۲۷۳: شنیدم زین دیار آن گل بسر عزم سفر دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شنیدم زین دیار آن گل بسر عزم سفر دارد مرا همچون نسیم ناامیدی در بدر دارد نمی دانم که بی او حال زار من چه خواهد شد فلک در کار من امروز آهنگ دگر دارد وداعش می کنم شاید سرم در پیش زین بندد مرصع خنجری بر دست تیغی بر کمر دارد به دوش کاروان ناله بستم رخت هستی را ز دنبالش رود هر کس که داغی بر جگر دارد بده تعلیم خاکسترنشینی با من ای آتش که آن طوطی سخن سودای هندوستان بسر دارد مگر بلبل به گلشن خیربادش کرده می آید که گل با خون دل رو شسته شبنم چشم تر دارد دل از خود رفته و می جوید از مردم سراغش را خبر می پرسد از دلدار و از خود کی خبر دارد روم ای سیدا مانند نقش پا ز دنبالش مرا چون سرمه شاید چشم او از خاک بردارد سیدای نَسَفی