سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۹: شبی که خانه ام از روی یار گلشن بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبی که خانه ام از روی یار گلشن بود دماغ سوخته من چو شمع روشن بود به گرد یار چو پروانه رقص می رفتم میان آب و عرق شمع تا به گردن بود چمن چو تاج سیاهوش می نمود از دور به دشت در نظرم لاله چاه بیژن بود کریم را نشود دست کوتاه از احسان به دیده هر گهری داشتم به دامن بود مباد صبح به بزمم زند شبیخونی ز شام تا به سحر چشم من بروزن بود ز جوی شیر نشد نرم سینه شیرین چو کوهکن جگر او ز سنگ و آهن بود نمی رسید خیالم به فکر غازیی بیک شبی که دوش سخن پای تکیه من بود چو سیدا ز دلم گریه گرد کلفت برد چراغ خانه ام امشب ز آب روشن بود سیدای نَسَفی