سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۴: دل چون مطیع گشت چراغ نظر شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل چون مطیع گشت چراغ نظر شود فرزند نیک جای نشین پدر شود تحلی که برنداد شود باغبان کباب خون می خورد پدر چو پسر بی هنر شود سازد دعای موی سفیدان خدا قبول درهای فیض باز به وقت سحر شود سوی محیط دوش دویدم ز تشنگی آبی نیافتم که لب کاسه تر شود بیرون نمی کند ز قفس طوطی مرا گر خون روزگار پر از نیشکر شود اشکم ز دیده پای به رویم نهاده است این طفل رفته رفته خدا بی خبر شود عکس رخ تو زنده کند جان مرده را ترسم که روح آئینه ها را خبر شود خط هم دمید و فتنه آن چشم کم نشد ظالم چو پیر گشت ستمگاره تر شود بر باغبان امید ثمر نیست از نهال نخلی که سالخورده بود بارور شود ای سیدا چه سود از این کیمیاگری طالع اگر مدد بکند خاک زر شود سیدای نَسَفی