سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۲: رخت هستی دل سوی آن جامه گلگون می کشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخت هستی دل سوی آن جامه گلگون می کشد بخت یاری می نماید یا مرا خون می کشد بنگر از خورشید عالمتاب عاشق پروری چشم واناکرده شبنم را به گردون می کشد حسن را گر سد ره نبود نگهبان حیا ناقه هر شب محمل لیلی به مجنون می کشد از خیال باده فارغ نیست یکدم می پرست فکر ما را سوی آن لبهای میگون می کشد هر پریشانی که با کس رو نماید از خود است گوشمالی ها ز دست خویش قانون می کشد عاشق مفلس ندارد قدر پیش گلرخان از چمن خود را نسیم صبح بیرون می کشد عشق هر جا کاسه در گردش درآرد سیدا از دل خم جای می عقل فلاطون می کشد سیدای نَسَفی