سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۲۲۶: بی تو در چشمم نگه در شیشه چون سیماب بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی تو در چشمم نگه در شیشه چون سیماب بود مردمک در دیده ام چون بسمل قصاب بود انتظار مقدمت می بردم امشب تا سحر همچو شمع کشته در ویرانه ام مهتاب بود نوبهار ابر خط آبی زد و بیدار کرد بس که عمری سرمه در چشم تو مست خواب بود امشب از بزم حریفان تا سحر بیرون نرفت ساغر می کشتی افتاده در گرداب بود خط برویش کرد چشم بوالهوس را آشنا ای خوش آن وقتی کلام الله بی اعراب بود مرده فرزند قابل حیف باشد زیر خاک عمرها بر دوش رستم قالب سهراب بود در زمان ما سخن قدری ندارد سیدا این گهر زین پیش در گنجینه ها نایاب بود سیدای نَسَفی