سیدای نَسَفی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۴: در هیچ سینه یی گل داغی نمانده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در هیچ سینه یی گل داغی نمانده است در بزم روزگار چراغی نمانده است مانند غنچه سر به گریبان کشیده ایم ما را به سیر باغ دماغی نمانده است دستی که گل زند به سر بلبلی کجاست نخل شکوفه دار به باغی نمانده است از جام اهل جود لبی تر نمی شود زین باده قطره یی به ایاغی نمانده است مرغان آرزو همه پرواز کرده اند در صحن بوستان پر زاغی نمانده است روشن کنند خلق چو پروانه خون خویش از بس که روغنی به چراغی نمانده است ای سیدا کرم ز جهان بس که گم شدست از هیچ کس امید سراغی نمانده است سیدای نَسَفی