فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۳: سرم خاکیست بعد از رفتنت در رهگذر مانده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرم خاکیست بعد از رفتنت در رهگذر مانده نه چشمانند بر خاک از قدمهایت اثر مانده من از دل داشتم چشم از جگر ادرار خون خوردن چه باشد حال ما این دم که نی دل نه جگر مانده سخن با من نمی گویی ز خاموشیت حیرانم تویی این با خیالی از توام پیش نظر مانده چو گشتم از همه تدبیرها در دفع غم عاجز اجل بگرفت دامانم که تدبیر دگر مانده نه من تنها شدم در عشق آن زیبا پسر محزون درین بیت الحزن یعقوب هم دور از پسر مانده سوی من راه پرسیده بلا چون راه گم کرده زده غم دست در دامان من هر جا که درمانده فضولی نیستم قانع بیک دیدن ازو اما چه سازم چاره از عمری که دارم زین قدر مانده فضولی بغدادی