فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۵: شد درون سینه دل دیوانه از سودای او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد درون سینه دل دیوانه از سودای او بستم از رگهای جان زنجیرها در پای او نیست از بی التفاتی گر نبیند سوی من آن که عین التفات اوست استغنای او جای پیکانت درون سینه کردم چون کنم دل ز جا شد خواستم خالی نماند جای او کرد روز و روزگارم را بیک دیدن سیه کی مرا این چشم بود از نرگس شهلای او جان بر آمد یار بهر پرسشم نگشاد لب بر نیامد کام من از لعل شکر خای او بر نخواهم داشت تا روز قیامت سر ز خواب گر شبی در خوابم آید قامت رعنای او چون نباشم زار و سرگردان فضولی متصل رشته جان بسته ام بر زلف عنبرسای او فضولی بغدادی