فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۲: دل که پنهان است شوق لعل محبوبان درو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل که پنهان است شوق لعل محبوبان درو غنچه بشگفته است اوراق گل پنهان درو با خیال لعل جان بخش سواد دیده ام هست آن ظلمت که باشد چشمه حیوان درو شد بسودای سر زلف تو جسمم رشته ای صد گره افتاد از تاب غم دوران درو بحر محنت راست گردابی پر از خاشاک و خس وادی عشقت که عشاقند سرگردان درو ناوکت بگذشت از جسمم چه جای راحت است با چنین جسمی که آرامی ندارد جان درو در غم درج دهانت چون نباشم تنگ دل حقه گم کرده ام صد درد را درمان درو نیست راحت بی غم جانان فضولی را دمی دم به دم آن به که افزاید غم جانان درو فضولی بغدادی