فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۳۵۱: نمی دانم چه بد کردم چرا رنجید یار از من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمی دانم چه بد کردم چرا رنجید یار از من که افکند از نظر برداشت چشم اعتبار از من مگر از خاکساریهای من کردند آگاهش که بنشستست بر آیینه طبعش غبار از من نسودم بر کف پای لطیفش خار مژگان را چه باشد موجب رنجیدن آن گل عذار از من ازو این زهر چشم و چین ابرو نیست بی وجهی ادای ناخوشی سر زد مگر بی اختیار از من زنم سر بر زمین هر جا روم چون آب زین غصه که دامن می کشد آن سرو می گیرد کنار از من بدادم جان نکردم یار را رسوا بشرح غم اگر می بود مجنون زنده می آموخت کار از من فضولی کرد سرگردان مرا بی ماه رخساری نمی دانم چه در دل داشت دور روزگار از من فضولی بغدادی