فضولی بغدادی
غزل ها
شمارهٔ ۳۲۲: چیست جرم من که باز از چشم یار افتاده ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چیست جرم من که باز از چشم یار افتاده ام معتبر بودم ز چشم اعتبار افتاده ام مانده ام بر حال خود حیران جدا از کوی یار مبتلای غربتم دور از دیار افتاده ام گل رخان یک ره نمی بینند سوی من به لطف گرچه می دانند خوار و خاکسار افتاده ام مردمی هرگز نمی بینم چه حال است این مگر از میان مردمان من بر کنار افتاده ام رشته جان مرا افکند دوران پیچ و تاب تا به سودای سر زلف نگار افتاده ام روزگارم می کشد با صد مصیبت چون کنم صید مجروحم به دام روزگار افتاده ام بلبل عرشم فضولی منزلم گلزار قدس من درین محنت سرا بی اختیار افتاده ام فضولی بغدادی